یا زینب....

به نام خدای زینب

سلام به همه دوستان .....

منو ببخشین اگه حدود یکسال بروز نشدم...این چند وقت خیلی اتفاق ها واسم افتاد....از خوب گرفته تا بد....ولی هرچی بود تموم شد....

امروزم اومدم ازتون بخوام که برام دعا کنین....امسال کنکوریم...وخیلی خواسته های دیگه از خدای خوبم...پس فراموشم نکنین

یا حق....

16آذر...

سلامی به زیبایی ماه آذر

امروز میخوام بدون مقدمه برم سر اصل مطلب ...

این ماه خیلی واسم قشنگه البته یه بدی هایی هم داره که این قشنگی ها بخشی از اون بدی ها رو می پوشونه (بدی هاش شروع شدن امتحاناته)توی این ماه خیلی از کسانی که واسم دوست داشتنی اند به دنیا اومدن .

یکی از این عزیزان بهترین معلم و از بهترین دوستامه او هیچگاه منو رها نکرد می تونم بگم این فرد از سن 7 یا 8 سالگی همراهم بوده تا به الآن بیشترین سابقه دوستی رو با ایشون دارم

خیلیه اما انگار خیلی نیست ....

در همه مراحل زندگی کنارم بود و همه جا یاریم کرد .

امروز روز تولد این بهترین دوسته

تولدتون مبارک ایشاا...120 سالگیتونو واستون جشن بگیریم البته اگه باشم

دوستون دارم و همیشه بیادتونم.

یا حق

بهترین روز...

سلامی به قشنگی برگ ریزان پاییز  

 امروز یکی از بهترین روز هایی بود که هرگز فراموش نمی کنم . 

دیشب به چند نفر از عزیزانی که برایم بسیار مهم اند اطلاع دادم که تابلو های نقاشی ام رو به اجرا گذاشتم و برای دیدن ازشون دعوت کردم که امروز صبح که خودم اونجا هستم تشریف بیاورند. واقعا توقع نداشتم که دعوتم رو قبول کنند وشاید به خاطر درگیری های کاری که دارند نیانید ولی نه آمدند. امروز آنها (به قول خودشون)از تابلو ها انرژی گرفتند و من نیز از آنها به خاطر حضورشون انرژی گرفتم این دوستان رو خیلی دوست دارم و برایشون بسیار ارزش قائلم و از خدای مهربون میخوام که برام نگهشون داره (چون من بدون اونها هیچم) و آرزوی موفقیت و شادی رو دارم . 

یا حق...

آخرین روزهای تابستان...

سلام 

4روزه دیگه این سه ماهه تابستون تموم میشه و من باید برم مدرسه ... 

امسال ساله تحصیلیه بسیار سختیه و من باید بیشتر تلاش کنم و بیشتر درس بخونم . 

راستی تابستونمم اونجوری که میخواستم گذرونده نشد دلیلش میتونه محدودیت هایی باشه که داشتم البته تموم شد و باید صبر کنم تا تابستون آینده که اونم باید بشینم درس بخونم واسه کنکور چون برای دانشگاهم آرزوهایی دارم که یه جورایی باید بهشون برسم . 

دیشب دلم خیلی گرفته بود ،گریه کردم و کمی هم قدم زدم شاید به خاطره اتفاقاتیه که این چند وقت برام افتاده یکم روحم زخمی شده ،به خاطره حرفاییه که بعضی آدم ها میزنن و کارهایی که میکنن البته باید بگم هیچ احتیاجی به دلسوزی ندارم فقط امیدوارم اون افراد یا اون فرد متوجه بشه و اظهار پشیمونی کنه شاید واسش اینکار سخت باشه و دلیل هایی برای کارهاش داشته باشه ولی من ناراحتم و برام سخت تموم شده و دیگر هیچ...  

ازتون خواهش میکنم مواظب خوبیهاتون باشین...

 

برای عزیز تر از جانم...

خواستم برایت هدیه بگیرم

گل گفت: که مرا بفرست که مظهر زیباییم

برگ گفت: که مرا بفرست که مظهر ایستادگی ام

بید گفت: که مرا بفرست که مظهر ادبم که همیشه سر به زیر دارم

به فکر فرو رفتم و

سرم را به زیر انداختم به ناگاه قلبم را دیدم

که بهترین چیز در زندگیم هست

به ناگه فریاد زدم

که قلبم را می فرستم چون

اوخود زیباست، مظهرایستادگیست

سربه زیرو با نجابتست

تولدت مبارک بهترینم 

 

سلامی به قشنگی ماه شهریور 

2روز دیگه تولد فردی ست که بدون اقرار میتوان گفت بیش از نیمی از زندگیم رو مدیون اویم . او یه جورایی زندگی رو برام معنی کرد با اینکه بعضی اوقات من به حرفاش گوش نمی دادم البته یکم به زیانم شد.از اینها بگذریم این عزیز کسی نیست جز خواهرخوبم زینب گلی.... 

دوستت دارم گلم...