امشب...

از دوران راهنمایی باهمیم 6تا بودیم الان پنج تاییم ...دوستامو میگم


امشب عروسی یکی از این 5تاست خیلی همو دوس داریم مثل 5تا خواهریم واقعا...


خیلی استرس دارم که عروسی خوب برگزار بشه ..من خوب باشم ...(من که کلن خوب هستم ولی جذاب تر بشم:دی)


و خیلی هم خوشحالم...ایشالا عروسی خودم:دی(برای خنده گفتم وگرنه خبری نیست...هنوز دهنم بو شیر میده!!)


راستی دیشب:دعوت شدم به توکل واسه تقدیر به خاطر رتبه هنرم از طرف کانون قلم چی...


خوش گذشت ی نون مفت خوردیم!!


و بعدش هم رفتم تو پارک نمیدونم اسمش چیه شنیدم که میگن بوستان بهشت همچین چیزی تو خیابون شهید حسینی


پارک خوبی بود با دوچرخه داییم یکم دوچرخه سواری کردم که خیلی مزه داد...جاتون خالی...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد