بهترین روز...

سلامی به قشنگی برگ ریزان پاییز  

 امروز یکی از بهترین روز هایی بود که هرگز فراموش نمی کنم . 

دیشب به چند نفر از عزیزانی که برایم بسیار مهم اند اطلاع دادم که تابلو های نقاشی ام رو به اجرا گذاشتم و برای دیدن ازشون دعوت کردم که امروز صبح که خودم اونجا هستم تشریف بیاورند. واقعا توقع نداشتم که دعوتم رو قبول کنند وشاید به خاطر درگیری های کاری که دارند نیانید ولی نه آمدند. امروز آنها (به قول خودشون)از تابلو ها انرژی گرفتند و من نیز از آنها به خاطر حضورشون انرژی گرفتم این دوستان رو خیلی دوست دارم و برایشون بسیار ارزش قائلم و از خدای مهربون میخوام که برام نگهشون داره (چون من بدون اونها هیچم) و آرزوی موفقیت و شادی رو دارم . 

یا حق...

نظرات 4 + ارسال نظر
باران جمعه 5 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:40 ق.ظ

سلام
پریشب یه نفرکه خیلی برام عزیزه دعوتم کرد که برم نمایشگاه واثرش وببینم...فرداش با اینکه کلی کار داشتم رفتم...اصلا توقع نداشتم اینقدر هنرمند باشه...فکرشم نمی کردم نقاشی هاش تا این اندازه پرانرژی وجذاب باشه...اون گفت از دیدن ما انرژی گرفته ولی راستش این ما بودیم که از تابلوهاش انرژی گرفتیم...خدا برای من نگهش داره...همین

sepandar جمعه 12 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:29 ب.ظ

بهله...

زینب شنبه 11 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 09:23 ق.ظ

بروز نیستی خواهر؟؟؟
منتظرم

دختری که یه دنیا دلش گرفته(خانوم حا پنج‌شنبه 16 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:24 ق.ظ

سلام............
جای خلی را خودت پرکن نمیدانم حالت چه طور است.
ممنون که دعوتم کردی بیام وبت.
خوش به حالت که عزیز ترین کس هات دعوتت رو برای دیدن نقاشی هات میپذیرند.............
کاش من هم مثل توبودم.........

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد