کاش...

کاش غصه تموم می شد         کاش گریه نمی کردم

من باعث و بانیشم                 دنبال کی می گردم     

سلام ...

ببخشید که بدون مقدمه حرفامو می زنم آخه یکم دلم گرفته.

دلم لک زده واسه دریا .دلم می خواد ،تنها ،یه غروب یا یه طلوع خورشید برم کنار دریا بشینم . با خدام حرف بزنم ،گریه کنم،درد و دل کنم از این جور حرفا. ولی...

چند وقتیه آرزوم شده اینکه هرچه زود تر بزرگ بشم می دونم یه تعداد افرادی که از من بزرگ ترن وقتی اینو می خونن می گن هیچی تو بزرگی نیست از الآنت لذت ببر. بله درسته شما هم تو سن ما بودین و این سنو تجربه کردین و ازش استفاده نکردین خوب بابا شما که خوب استفاده نکردین و چند تا پیرهن بیشتر از ما پاره کردین به ما بگین چیکار کنیم که ما هم الکی این سنو از دست ندیم و مثل شما ها پشیمون نباشیم .البته به کسی بر نخوره قصد توهین نداشتم ولی چون به یه تعدادی که این حرفو زدم پشیمون بودن اینو گفتم.واقعا احتیاج به کمک دارم ،چون خودم می دونم چه کارهایی نباید بکنم و می کنم و چه کارهایی باید بکنم و نمی کنم.دوست ندارم این سنو با کار های بیهوده بگذرونم.و به همین دلیله که دوست دارم خیلی زود بزرگ شم.

دوست دارم کارهایی کنم تا دل خانوادمو بدست بیارم ،دل خدامو بدست بیارم و دل درسامو...

از این زندگی تکراری خسته شدم هرروز کار های روز قبل تکرار می شه و این واسم شده یه زندگی سخت و غیرقابل تحمل.شاید بگین این حرفا همش هیچه ولی نه همش از ته دلمه خسته شدم دیگه نمی تونم ...

اینارو گفتم که کمکم کنین نه اینکه توی نظر ها ببینم که نوشتین :خوب بود ،آفرین و از این حرفا، کمک می خوام دوست دارم راه درست رو بهم نشون بدین و کمکم کنین تا پامو کج نذارم .

ودر آخر ببخشید که اینقد تند حرف زدم.

الهی که خودم یه تنه غصه هاتون رو پرپر کنم.

یا علی

   

نظرات 7 + ارسال نظر
زینب یکشنبه 29 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:38 ب.ظ http://heshki.blogfa.com

من اگه سن تو بودم کتاب میخوخندم،فیلم های مناسب با سنمو میدیدیم کمتر چت می کردم،وقتمو الکی توی این سایت های بی سر و ته نمیگذروندم.
اینارو هزار بار بهت گفتم ولی بازم میگم چون فک می کنم اینبار قراره یه اتفاقی بیفته

باران چهارشنبه 2 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 10:33 ب.ظ

او همیشه هست
سلام

فقط یه چی می تونم بگم...بارانی شو...!

زهره دوشنبه 7 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 09:09 ب.ظ

من تو این جور مواقع یه برنامه شلوغ و پلوغو پیشنهاد میدم که همه چی توش پیدا شه...از خوردن شیر گرفته تا خوندن روزنامه و باز کردن کیس گامپیوتر و یاد گرفتن اینکه چه جوری اینجوری شده!
کمترم به چرت و پرت فکر میکردم و یه زمان مناسبی رو هم اختصاص میدادم به سریالی که قراره احسان واسم دانلود کنه

از تو به تو نزدیک تر سه‌شنبه 8 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 10:27 ق.ظ

فقط قدر بارونو کویر می دونه....دلت نلرزه اگه یه مدت کویری شدی...ازین به بعد قدر بارونو خوب می دونی....

زینب یکشنبه 27 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 10:05 ب.ظ

نمیخوای پست جدید بذاری؟؟؟؟

محمد پنج‌شنبه 1 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:52 ب.ظ

سلام
لینک شدی در هر سه وبلاگ

علی شنبه 28 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:38 ب.ظ

سلام زهره خانم شما با اقای فارسی اب فاضلاب روستایی همکار بابای من قوم و خویش هستین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد